سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سردار آسمانی     

سردار آسمانی
 


 





 

شهید خرازی ، قبل از انقلاب:
 

سال 1336 ه ش در یکی از محله‌های مستضعف‌نشین شهر شهیدپرور«اصفهان» بنام کوی«کلم»، در خانواده‌ای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند.از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد.از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله ؛می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذان‌گو و مکبر مسجد شد.
در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. طولی نکشید که او را به همراه عده‌ای دیگر بالاجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار در (عمان) فرستادند. حسین از این کار فوق العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.
در سال 1357 به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خلیل عظیم امت اسلامی پیوستند. آنها در این مدت، دائماً در تکاپوی فعالیتهای انقلابی وبا تشکلهای انقلابی محل درتماس بودند.
در سال 1357 به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خلیل عظیم امت اسلامی پیوستند.

شهید خرازی، بعد از پیروزی انقلاب :
 

از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت.
دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه‌ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیریها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادتهایی که در زمینة آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید علی رضاییان فرماندة قرارگاه تاکتیکی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قویترین گردان آن زمان محسوب می‌شد، وارد عمل گردید و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا نمود و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.

شهید خرازی در دوران دفاع مقدس :
 

با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یک‌سال خدمت صادقانه در کردستان راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان-اهواز در منطقه دار خوین تشکیل شده بود و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد؛ منصوب گشت.
خطی که 9 ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانه‌ای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچه‌های رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
درعملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقیها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
شهید خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمندطریق‌القدس بود که تیپ امام حسین(ع) متشکل از رزمندگان اصفهان تشکیل شد. چیزی نگذشت که این یگان به لشگرارتقاء یافت و حاج حسین درمقام فرماندهی آن رشادتهای بی نظیری خلق کرد. در عملیات فتح‌المبین دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود 15 کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر نمود. یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو اولین لشگرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت.
درعملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود. دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه ...
از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشگر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.
در عملیات خیبر که توام با صدمات و مشقات زیادی بود. دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از بیمارستان یزد – همانجایی که بستری بود – به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم خودم به دیدارتان می‌آیم.
در عملیات والفجر 8، لشگر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او به عنوان یکی از بهترین یگانهای عمل کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت و پیروزیهای چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیده‌ترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.
درعملیات کربلای 5 در جلسه‌ای با حضور فرماندهان گردانهاو یگانها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این، یکی از آن عملیات عاشقانه است و از حسابهای مادی خارج است.
لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم ؛ از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت ؛ شکست سختی به عراقی ها وارد آورد. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمنگان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.
هدایت نیروهای خط شکن در میان آتش و بی‌اعتنایی او به ترکشها و تیرهای مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار کرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در صبح آن فتح و پیروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز ایستاد.

اخلاق شهید خرازی :
 

او با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌کرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌کرد و می‌گفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌کنند و به جبهه می‌فرستند بیهوده هدر ندهید. آنچه می ‌گفت عامل آن بود. به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود.
نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشکر سرکشی نموده گاه، اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او می ‌کشید.
او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می‌کرد.
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی‌شد.
شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی‌شد.
او معتقد بود؛ هرسرنوشتی که برایمان رقم میخوردو هرچه که به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد که: سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
دائماً به فرماندهان رده‌های تابعه سفارش می‌کرد که در امور مذهبی برادران دقت کنند.
همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجی ها، خاکی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی ‌پیرایگی از ویژگیهای او بود.

نحوه ی شهادت :
 

او با آنکه یک دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچ‌گاه احساس کمبود نمی ‌کرد و برای تامین و تدارک نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌نمود.
در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی ‌شد پشت جبهه انتقال یابد. در عملیات کربلای 5، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفندماه 1365 در جوار قرب الهی ماوا گزید؛ سردار دلاوری که همواره در عملیات پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می‌رفت.
او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبهه‌ایها بود و وقتی به خط مقدم می ‌رسید، گویی جان دوباره‌ای می ‌یافت؛ شاد می ‌شد و چهره‌اش آثار این نشاط را نمایان می ‌ساخت.
شهید خرازی پرورش یافته مکتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفته‌اش آنچنان از زلال مکتب حیا‌ت‌بخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود که کمترین شائبه سیاست‌بازی و جاه‌طلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی ‌یافت.
در عملیات کربلای 5، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد
این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی که داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شکوفه‌های سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف کرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.
آثارباقی مانده از شهید :
همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم، که شهدا راهشان، راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
... ما لشکر امام حسینیم، حسین‌وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین(ع) را در آغوش بگیریم، جز این نباید کلامی و دعایی داشته باشیم که «الّلهُمَّ اجعل مَحیایَ، مَحیا محمدّ و آلِ محمد و مَماتی، مَماتَ محمّد وَ آلِ محمد.

شهید خرازی در نگاه بزرگان :
 

شهید خرازی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا :
او (حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیره‌ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه‌روزی خدا و نبرد بی‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.
درود بر او و بر همه همسنگرانش که خود نامش حسین بود و لشگرش نیز همنام مولایش امام حسین)علیه السلام)
شهید خرازی از منظر حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی عراقی:
درود بر او که صادقانه در میدان خونبار جهاد فی سبیل‌الله قدم نهاد و سرافراز و پرافتخار در خیل اولیای خاص الهی راه کمال پیمود و با عزت و افتخار به سوی ملکوت اعلی و سراپرده قرب الی الله عروج نمود. «طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب.»
آری، شهید خرازی قبل از شهادت نیز شهید زنده بود. او با چهره محبوبش و سیمای نورانیش حکایت از جهشی جدید و تقربی نوین برفراز قلل بلند عزت و کرامت به مقام عندالرب شتافت.
شهید خرازی از منظر سردار صفوی فرمانده سابق سپاه :
ما برادر عزیزی را از دست داده‌ایم و چه مشکل است دنیا را تحمل کردن بعد از رفتن این عزیزان، خدایا! حسین خرازی ما را در آخرت نزد صدیقین قرار بده و یاد او را به دل ما پایدار ساز.
منبع:بر گرفته از پایگاه ساجد
ع


      
عملیات سرنوشت ساز     

 

عملیات سرنوشت ساز
عملیات سرنوشت ساز


 

نویسنده:مهدی قمصریان




 

بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران مسایل جنگ تحمیلی، مقطع زمانی عملیات والفجر 8 تا کربلای 4 را مشکلترین، و در عین‌ حال، پربارترین سالهای دفاع مقدس می‌نامند .
شرایط حاد سیاسی و اقتصادی تحمیل شده از سوی دشمنان جهانی انقلاب‌ اسلامی، در این سال، بیشترین تهدیدها و طاقت فرساترین فشارها را متوجه مسئولین جنگ کرد. این فشارها موجب پدیدآمدن تنگناهایی عمده شد که در وهلة اوّل به نظر بن‌بست‌آفرین می‌آمد.در این میان، پیروزی در عملیات بی نظیر والفجر 8 و فتح فاو، به عنوان یک عامل قوی حفظ موازنه همچنان خود را نشان می‌داد. عراق هم شیوه دفاع متحرک را در برابر پیروزی ایران تعریف کرد. ایرانیها نیز در یک سلسله عملیات، فرمول جدید متجاوز را شکستند تا بالاخره در 19 دی ماه 1365 عملیات سرنوشت ساز رزمندگان ایران با هدف تسلط بر شهر بصره با موفقیت انجام شد.
دو عامل باعث شد تا سپاه که بیشتر در فکر آماده‌سازی عملیات گسترده بعدی بود ضمن بازنگری مجدد درخطوط پدافندی نیروهای خودی، عملیات محدود را سر لوحه برنامه‌های خود قرار دهد.عامل اول تأکید مکرر حضرت امام(ره) که پس از عملیات فاو طی چندین نوبت و به طور مکرر، در فرمایشات خود رزمندگان اسلام را به استمرار عملیات دعوت می‌فرمودند: «شما در جبهه‌ها، هیچ نگذارید آرامش پیدا کند دشمن، اگر بگذارید آرامش پیدا کند، می‌رود و تجهیز زیادتر می‌کند و شما را به زحمت می‌اندازد. باید نگذارید که او یک شب از اضطراب بیرون بیاید. الآن در اضطراب هستند؛ نگذارید از اضطراب بیرون بیایند. باید عملیات کنید، ولو ایذایی". فرمایشات و تأکیدات فوق، مسئولین سپاه را بر آن داشت که به هر نحو شده، تا زمان فرا رسیدن عملیات بزرگ، دست به یک سری عملیات محدود بزنند.
این‌ تأکیدهای‌ مستمر امام‌ در آغاز سال‌ و در حالی‌ که‌ نیروهای‌ رزمنده‌ از پیروزی‌ عظیم‌ فاو ـ شادمان‌ ـ به‌نظر می‌رسیدند، موجب‌ تعجب‌ بسیاری‌ گردید، اما با آغاز دفاع‌ متحرک‌ عراق‌ و حمله‌ به‌ مهران‌ و چند نقطه‌ دیگر از مناطق‌ خودی‌، اهمیت‌ این‌ سخنان‌ به‌طور مشخص‌ آشکار شد.عامل دوم ضرورت مقابله با استراتژی دفاع متحرک دشمن بود که عملیات محدود و ایذایی در مقطع فوق‌الذکر تنها راه‌حل فوری و عملی بود که دشمن را از سیاست تهاجمی به انفعال و زبونی می‌کشاند بر همین اساس و برای تحقق اهداف فوق، سپاه، چندین نقطه را به عنوان مناطق عملیات محدود، انتخاب کرده، پس از طرح‌ریزی و تعیین سازمان رزم، دست به انجام عملیات زد.
مناطق انتخاب شده برای انجام عملیات، نقاطی بودند که عراق در تهاجمات اخیر خود، آنها را به تصرف درآورده بود (مهران) و یا احتمال حمله عراق به آنها می‌رفت (جزیرة جنوبی)؛ و یا اینکه از لحاظ پدافندی، نقاط ضعفی در آن دیده می‌شد.در ادامه به کلیات اهداف چند عملیات که با این هدف انجام شد می‌پردازیم.

3 عملیات کربلایی
 

با تأکید حضرت امام(ره) مبنی بر آزادی مهران، رزمندگان اسلام در ساعت 22:30 دقیقه نهم تیرماه 1365، با یورش به مواضع دشمن از 4 محور عملیات کربلای 1 را آغاز کرده و طی 5 مرحله که 7 شبانه روز به طول انجامید شهر مهران را آزاد کرده و با 100درصد موفقیت اهداف عملیات را تأمین نمودند.این عملیات پایانی بود بر استراتژی دفاع متحرک و منفعل شدن سیاست تهاجمی دشمن. 10 شهریور 65 هم در منطقه حاج عمران با شرکت 28 گردان از سپاه کربلای 2 انجام شد.سپس نوبت به نیروی دریایی سپاه رسید تا عملیات کربلای 3 را در 19 شهریور 1365 در شمال خلیج‌فارس به انجام رساند. در این عملیات، لشکر 14 امام حسین (ع) با سه گردان شرکت داشت. هدف از انجام عملیات، تصرف اسکله‌های البکر و الامیه بود. تصرف این اسکله‌ها که 32 کیلومتر تا ساحل فاصله داشتند، این امکان را برای ایران فراهم می‌کرد که ضمن تأمین جناح جنوبی در منطقه فاو، جزیره بوبیان کویت را نیز در معرض تهدید قرار دهد.

جنگ شهرها
 

حملات هوایی دشمن، که به دنبال مطرح شدن عملیات سرنوشت‌ساز و همچنین شکست دشمن در عملیات‌های کربلای 1 و 2 و 3، در تیر و شهریورماه تشدید شده‌بود، ادامه یافت و طی‌ماه‌های شهریور، مهر و آبان 1365، مناطق صنعتی، کارگری، اقتصادی و نفتی و نیز شهرها و مناطق مسکونی و مناطق عملیاتی زیر شدیدترین حملات هوایی و بمباران‌های دشمن قرار گرفتند.عراق از این کار دو هدف را دنبال می‌کرد، یکی هدف کوتاه مدت که جلوگیری از اجرای عملیات سرنوشت‌ساز بود. دیگری هدف بلندمدت که انهدام منابع ارزی و درآمد کشور و همچنین به ستوه آوردن مردم و برانگیختن مخالفت آنها با جنگ و در نتیجه تسلیم جمهوری اسلامی و پذیرش آتش‌بس به نحوی که مطلوب رژیم عراق باشد، بود.
افزایش توان هوایی عراق و دسترسی به نقاطی که قبل از این در توان عراق نبود، علاوه بر این‌که به دلیل واگذاری تجهیزات و هواپیماهای پیشرفته‌ای بود که شوروی و فرانسه در اختیار عراق گذاشته بودند، مرهون همکاری کارشناسان امریکایی بود.بیشترین حملات عراقی‌ها طی این مدت به باختران صورت گرفت. همچنین طی این مدت تأسیسات نفتی خارک و نقاط مسکونی و صنعتی اصفهان، اراک، تهران، سردشت، خرم‌آباد، تبریز، لرستان، شیراز، آغاجاری، هفت‌تپه، گیلان‌غرب، آبادان، پتروشیمی بندر امام، راه‌آهن اندیمشک، و سدهای دز و شهید عباس‌پور زیر حملات شدید هوایی دشمن قرارگرفت.

جنگ نفت‌کش‌ها
 

عراق جنگ نفت‌کش‌ها را با دو هدف به راه انداخت و آن را دنبال ‌کرد. هدف اول در راستای همان حملات هوایی یعنی حمله به تأسیسات نفتی و صنعتی بود تا با جلوگیری از صدور نفت ایران، جمهوری اسلامی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد و دوم این‌که با پیش‌بینی اقدام متقابل ایران، در تلاش بود تا دیگر کشورهای منطقه را نیز به طور مستقیم وارد درگیری کرده، جنگ را بین‌المللی کند تا از فشارهای وارد بر خود بکاهد.

مک فارلین
 

در آبان 1365 در وضعیتی که ایران تحت فشار همه جانبه‌ای قرار گرفته بود، افشای ماجرای مک‌فارلین به عنوان مهمترین تلاش سیاسی پنهان امریکا برای برقراری رابطه با ایران و به دست‌گیری ابتکار عمل در جنگ ایران و عراق، اوضاع سیاسی - نظامی جنگ را در موقعیت جدیدی قرار داد.تلقی عراق از اهداف و نتایج نهایی تلاشهای امریکا و احتمال قربانی شدن صدام، به واکنش شدید رژیم عراق در برابر امریکا و گرایش این رژیم به سوی شوروی منجر شد.بنابراین امریکا و شوروی عملاً به حمایت از عراق، ایران را تحت فشار مشترک قرار دادند.عراق نیز با توجه به موقعیتی که به دست آورده بود، می‌کوشید با استفاده از حملات هوایی، جمهوری اسلامی را در موقعیتی قرار دهد که هر چه سریعتر از ادامة جنگ دست کشیده و از تنبیه متجاوز عدول کند.

عملیات سرنوشت ساز
 

از اوایل سال 65 سلسله تلاشهای وسیعی به منظور طرح ریزی و آماده‌سازی عملیات «سرنوشت‌ساز» صورت گرفت. چنین ارزیابی می‌شد که گرچه پیروزی فاو تاثیرات قابل ملاحظه‌ای در تقویت موقعیت برتر جمهوری اسلامی داشته است، ولی حامیان منطقه‌ای و جهانی عراق هنوز حاضر به تامین حقوق ایران نیستند، بنابراین اگر رزمندگان اسلام یک عملیات تعیین کننده را با موفقیت به انجام برسانند، تحقق خواسته‌های جمهوری‌ اسلامی تسهیل خواهد شد.بر اساس چنین تحلیلی، بیش از شش ماه سیاست تبلیغاتی کشور در جهت بسیج نیرو و امکانات برای اجرای عملیات سرنوشت‌ساز متمرکز شد. تا اینکه در سوم دی‌ماه 1365 عملیات کربلای 4 آغاز گردید. عملیاتی بسیار پیچیده و سخت که هدف نهایی آن تصرف شهر ابوالخصیب واقع در جنوب اروندرود و حومه بصره بود.با شروع عملیات کربلای 4 مشخص گردید که تاکتیک ویژه عملیات لو رفته و دشمن از آن آگاهی کامل دارد. برای همین طی زمانی کوتاه دستور توقف عملیات صادر شد.نتیجه عملیات کربلای 4 به شکل نامطلوبی موقعیت برتر ایران را که با فتح فاو حاصل شده بود، تحت تاثیر قرار داد و شرایطی بحرانی به وجود آورد. ضرورت تجدید و تثبیت موقعیت برتر، نیاز به تلاشی سریع و وسیع داشت.

پنجمین کربلا
 

تلاش برای اجرای عملیات پیروز سرنوشت‌ساز، جوهره و هسته اصلی طرحریزی عملیات کربلای 5 را تشکیل می‌داد. در هم‌ شکستن مستحکم‌ترین و پیچیده‌ترین مواضع دشمن در شرق بصره و در نتیجه حفظ برتری سیاسی- نظامی در برابر عراق، بخشی از دستاوردهای این عملیات است. همچنین موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران و احتمال پیروزی نظامی قریب‌الوقوع آن، دنیا را به این نتیجه رساند که راههای به پایان رساندن جنگ را با تصویب قطعنامه 598 هموار سازد.

زمینه‌های یک قطعنامه
 

زمینه‌های تصویب قطعنامه 598 پس از پیروزی عملیات کربلای 5 چیده شد. به دنبال این عملیات بود که غرب و شرق قطعنامه‌ای را که در آن برای اولین بار به نظرات ایران توجه شده بود، تصویب کردند.عراق که نظام بین‌الملل را جای خود می‌دانست و تصویب قطعنامه را به عنوان راه حلی برای نجات خود از حملات جمهوری‌اسلامی تلقی می‌کرد، بلافاصله آن را پذیرفت. البته مواد قطعنامه به نفع عراق تنظیم نشده بود، زیرا در این صورت نمی‌توانست نظر تهران را جلب کند، برای همین عراق نیز به آن با سوء‌ظن می‌نگریست ولی امیدوار بود که در صورت پذیرش قطعنامه از سوی ایران و با توجه به عدم حمایت دو بلوک قدرتمند شرق و غرب از ایران و متقابلاً حمایت آنان از عراق، ضمن اینکه از ادامه تحمیل فشار نظامی ایران نجات پیدا کند، بر سر اجرای مواد قطعنامه نیز بتواند با حمایت هم‌پیمانان خود، مانع از تحقق خواسته‌های ایران شود. جمهوری اسلامی نیز متقابلاً با درک این مسأله کوشید تا پذیرش قطعنامه را منوط به رفع ابهام آن کرده و منافع ایران را در آن صراحت بخشد.
لیکن، دنیا حاضر به اعتراف صریح به حقوق جمهوری‌ اسلامی نشد بلکه با حضور مستقیم نظامی در خلیج‌فارس و ورود نظام بین‌الملل در جنگ، کوشید قطعنامه را به ایران اسلامی تحمیل کند. در همین راستا تمام هم‌پیمانان عراق از آمریکا و شوروی گرفته تا آلمان، انگلیس و فرانسه بطور سرسام‌آوری تجهیزات عراق را تقویت کردند و سلاحهای مرگبار در اختیار آن گذاشتند تا به هر نحو ممکن مانع از پیروزی ایران اسلامی شوند.
این در موقعیتی بود که جمهوری اسلامی در یک محاصره اقتصادی طولانی به سر می‌برد و حتی در تهیه امکاناتی چون خودرو و وسایل بی‌سیم نیز در فشار بین‌المللی قرار داشت. در چنین شرایطی قطعنامه 598 به جمهوری اسلامی تحمیل شد.
اما به لطف خداوند ، پس از پذیرش قطعنامه با اوضاعی که در جهان پیش آمد، از جمله واقعه سلمان رشدی و تهاجم عراق به کویت، نه تنها موقعیت جمهوری‌اسلامی در جهان مجدداً تثبیت شد، بلکه این قطعنامه بیش از آنکه برای عراق سودی داشته باشد، ابزاری در دست ایران اسلامی شد تا توسط آن حقوق خود را محقّق سازد.
منبع:همشهری آنلاین



      

رمضان ،عملیاتی که صدام را به گریه واداشت
رمضان ،عملیاتی که صدام را به گریه واداشت


نویسنده:زینب حدادی




پس از آزاد سازی خرمشهر به دست نیروهای ایرانی و نمود نتایج آن ؛ارتش عراق در وضعیت بحرانی قرار گرفت .به یاد دارم که رژیم بعث عراق ، پس از پذیرش این شکست ، فرمانده سپاه سوم عراق و معاونان او و تعدادی دیگر از فرماندهان و معاونان تیپ ها را اعدام کرد . اواخر مرداد سال 61، گردهمایی درمقر لشکر نهم برگزار شد. فرمانده لشکر در سخنرانی اش گفت : « امروز بر هر یک از شما واجب است که در راه دفاع از عراق ؛جان خود را فدا کنید » و تاکید می کرد که باید مرز بین ایران و عراق را حفظ کنیم . شکست خرمشهر،چشمان ارتش عراق را به حقایق باز کرده بود و شوکی بود برای فرماندهان عراقی .
ما تصور می کردیم که ایرانی ها پس از آزادی خرمشهر و پاکسازی منطقه از عراقی ها ،پشت مرزهای خود متوقف شده اند و دیگرکاری با نیروهای ما نخواهد داشت ولی کاملاً اشتباه می کردیم . در واقع این ها خیالات ما بود برای فرار از ترس وواقعیت.
سرهنگ ستاد « وسام البغدادی » فرمانده تیپ 419 به مواضع تیپ سرکشی می کرد و درحالیکه یک گارد مخصوص از او محافظت می کرد .من از فرصت استفاده کردم واز وضع موجود از او پرسیدم . وسام در جوابم گفت: « ابوضرغام ! فعلاً دنیا به ما پشت کرده و فرماندهی عراق ؛درگیر این مساله است و نمی داند چه برخوردی برای مقابله با ایرانی ها مناسب است و اختیار و انتخابی جز استفاده از سلاح شیمیایی را نداریم ...»
ایام ماه مبارک رمضان بود و سربازهای عراقی درحال مداوای زخم های عملیات شکست خرمشهر بودند. صدای غرش هواپیماها ،آژیر آمبولانس ها و بلند گوهای تبلیغاتی ، حکایت از روحیه پوشالی جبهه عراق داشت. خواننده فاسد عراقی « می اکرام »، برای سربازان آواز می خواند و آن ها هم با حرف های مبتذل ،دست زدن ورقصیدن اورا همراهی می کردند...
دیری نپایید که تبادل آتش بین نیروهای دو طرف شدید شد .بین شهر بصره و خط مقدم فاصله ای کوتاه بوجود آمده بود.گلوله ها و موشک های ایرانی ؛مواضع و سنگرهای ما را هدف گرفته بودند .آژیر خطربه صدا درمی آمد ومردم با شتاب به پناهگاه ها می رفتند.رزمندگان اسلام ،اماکن نظامی و دولتی شهر بصره را با دقت هدف می گرفتندو عراقی ها مجبور شدند تسلیم واقعیت شوند و سرهنگ ستاد « عمر عبدالکریم الدلیمی » اقرارکرد که ضربه های ایرانی ها با کمال دقت و روی مراکز نظامی و دولتی فرود می آید .
قدرت و توان نیروهای اسلام حاکی از آمادگی آن ها برای حمله بود به همین دلیل جلسه ای با فرمانده گروهان ها تشکیل دادیم .سپس فرمان لغو مرخصی ها صادر شد وکسی حق نداشت از منطقه خارج شود.صدام حسین ؛در جلسه فرماندهان نظامی گفته بود :«از شما می خواهم به افسران و سربازان تلقین کنید که این مکان (جبهه ) را به خانه های خود ترجیح بدهند و آن را افضل بدانند. شما به این غیر ممکن جامه عمل بپوشانید و آنان را وادار کنید که به دنبال گرفتن مرخصی نباشند ؛چرا که مادر جبهه ها ،به آن ها نیاز دارم » صدام حسین از ما می خواست به خانه های خود سرکشی نکنیم و حتی دریکی از سخنرانی هایش با بی شرمی تمام گفته بود که من فرزندان شما را سرپرستی می کنم وهمسرانتان را تحت حمایت خودم قرار می دهم!
پس از مدت کوتاهی، خطوط مقدم گردان ها ؛تیپ ها ولشکرها درهم شکست . آخرین کلامی که از سروان « عبدالزهره یعقوب » - فرمانده گروهان یکم - شنیدم ،این بود :« قربان ! ما توانایی مقاومت نداریم ...آمدند ... ایرانی ها با روحیه عالی به ما حمله می کنند وهیچ اسلحه ومانعی ، سر راهشان نیست. » او با این جملات کلامش را تمام کرد : « قربان ! شما ترسوها گمان می کنید که توان مقابله در برابر یورش مقدس ایرانی ها را دارید ؟ بدانید که آنها به زودی شما و رئیس احمقتان را جارو خواهند کرد!»
رزمندگان اسلام ،همچنان در زیر آتش سلاح های ما پیش می آمدند. بلافاصله ،تعدادی از بهترین لشکرهای عراقی ، در دو محوراین عملیات مستقر شد. لشکر زرهی به فرماندهی سرهنگ ستاد « احمد المحمود» - که عراقی ها به آن لشکر طلایی می گفتند- لشکر پنجم ،لشکر ششم و ..این نبرد زرهی تمام عیار بود .اقدام لازم برای یک عملیات گازانبری انجام شد ،اما ذکاوت وهوشیاری رزمندگان اسلام باعث شد تا پیروزی بدست نیاید درگیری بسیار نزدیک و نفر به نفر شده بود و اوضاع چنان درهم ریخت که دیگر دوست و دشمن از یکدیگر تشخیص داده نمی شد. توان رزمی ما تا آن زمان نتوانسته بود کاری از پیش ببرد .تنها راه چاره برای پیشروی نیروهای ایرانی استفاده از میدان مین ، سیم خاردار وسایر موانع بود که توانست آن ها را پشت مرزها متوقف کند. در این فاصله ما بیکارنماندیم وتمام سلاح خود را به کار گرفتیم و توانستیم تلفات زیادی از رزمندگان اسلام بگیریم .
سیاهی آن شب به سنگینی گذشت . رزمندگان اسلام هیچ گونه تحرکی نداشتند ؛سحرگاه بود که آن ها با صلابتی وصف ناپذیر به سوی مایورش بردند. من بعضی از آن ها را می دیدم که برادران شهید خود را رو به قبله قرار می دادند و به حرکت خود ادامه می دادند. این منظره ، چنان هراسی در دل های ما ایجاد کرده بود که همان اندک روحیه ای را که از تلفات دیشب گرفته بودیم ،از دست دادیم .در مرحله اول عملیات ، بیش از 10 تانک و 20 عراده توپ از ارتش عراق منهدم شد. رزمندگان اسلام 70 دستگاه تانک را به غنیمت گرفتندوسه هزار کشته و هزار اسیر درآمارهای سپاه سوم ثبت شد.
درمرحله دوم عملیات ،ایرانی ها توانستند با قلع وقمع کماندوهای لشکر پنجم عراق که مشغول حراست از پل نصب شده درمنطقه پاسگاه زید بودند،آنجا را تصرف کرده و از آن عبورکنند. پس ازآن ایرانی ها ، لشکر پنجم را تعقیب کردند .وبه منطقه ای در فاصله 20 کیلومتری شهر بصره رسیدند.
حدود120 تانک لشکر 5 در آتش سوخت ،تقریباً 60 دستگاه خودروی نظامی منهدم شد،حدود 30 دستگاه ماشین راه سازی آتش گرفت و قریب 800 نفر از نیروهای ما کشته شدند.
سی ام مرداد نیروهای ایرانی ،همچنان به سمت مواضع ما پیشروی می کردند؛البته تیپ های عراقی مستقر در خط مقدم ، نیروهای جدید وتازه نفس تشکیل شده بود .در همین حین گزارشی رسید که «عدنان خیرا ...» وزیر دفاع عراق در منطقه حضور دارد ودستور اعدام تعداد زیادی از افسران را صادر کرده است . با شنیدن این خبر تصمیم گرفتم تا از عراق فرارکنم اما وجود همسر و فرزندانم مرا از این تصمیم منصرف کرد .
درحمله ایرانی ها منطقه ای بالغ بر180 کیلومتر مربع از اراضی عراق به دست آن ها افتاد. بیش از 800 تانک عراق منهدم شد ،بیش از 2100 نفر کشته شدندوحدود 3000 نفر هم به اسارت در آمدند.
صدام حسین در مکالمه تلفنی به فرمانده سپاه عراق گفته بود : « اگرنتوانی جلوی ایرانی ها را بگیری ؛باید خودکشی کنی !»
پیش از گذشت چند ساعت ،صدام حسین در مقر پشت جبهه حاضر شد وبنا به گفته بعضی از حاضران ؛ گریه کرد .سرهنگ « صالح العلی » گفت : « من برای اولین بار بود که صدام را این طور گریان می دیدم ؛در حالی که به ما می گفت چرا در مقابل این هجوم ها ؛از سلاح شیمیایی استفاده نمی کنید؟ و فرمانده سپاه عراق در پاسخ می گفت»« قربان !بکارگیری سلاح شیمیایی در این وضعیت غیر ممکن است »
حضور صدام در منطقه و دستور استفاده از سلاح شیمیایی ، امر ساده ای نبود و نشان از عظمت شکست و استیصال ارتش عراق در برابر نیروهای اسلام بود.
اراضی سوق الجیشی ومهم اطراف بصره در اختیار ایرانی ها بود و آتش سنگین توپخانه و ضد حمله های زرهی ، هیچکدام اثر نداشت .لحظات بسیار سختی بود و هرکس به نجات خود می اندیشید وبه دنبال راهی می گشت تا خود را از مهلکه نجات دهد. بعضی از افراد فریاد می زدند. « نجاتمان دهید» و برخی دیگر،آشکارا به صدام دشنام می دادند.
دقایق هولناکی بر ما می گذشت ؛تا اینکه با هماهنگی نیروی هوایی ؛قسمتی از حلقه محاصره شکسته شدوتانک ها با سرعت سرسام آوری به سمت بصره حرکت کردند.به هر حال با هر مصیبتی بود توانستیم جان خود را از مهلکه نجات دهیم . بلندگوهای توجیه سیاسی ارتش عراق ،با شعارهاوآوازهای حماسی ،به استقبال ما آمده بودند ودروغ های خود را با این جمله ها می گفتند: « لشکریان ظفرمند صدام حسین ! خوش آمدید،دلاور مردان ! برخی از سربازان آب دهان خود را بر روی خودروهای تبلیغاتی می انداختند ومی گفتند :« دروغ و نفاق بس است ،ای فریبکاران ترسو!»
منبع:نشریه فکه،شماره 75
برگرفته از خاطرات سرهنگ عراقی ،عبدالعظیم الشکرچی


      
<      1   2